21 |
||||
Saturday, April 19, 2003
restrain
"restrain" یعنی جلو گیری کردن. یعنی جلوی یه چیزی رو گرفتن . "a love restrained" یعنی ... یعنی وقتی که نباید دوست داشته باشم. وقتی که باید پنهون کنم که دوسِت دارم .. دیگه بهم اجازه نمی دی دوسِت داشته باشم . وقتی که عصبانی می شی و داد می زنی :"جدا شو .. من اینو می خوام ..." وقتی که حس می کنم قلبم می سوزه ... و می بینم که دوسِت دارم ... و تو می گی حق ندارم .... "restrain" یعنی جلو گیری کردن. یعنی جلوی یه چیزی رو گرفتن . "tears restrained" یعنی .. اشکهایی که نباید دیده بشن . وقتی می بینم روزهایی که می گفتی "I know that somethings go, but somethings never change" .... رفته ن ، و جاش روزهایی اومدن که nothing lasts forever , and we both know hearts can change, and it's hard to hold a candle, in a cold November rain ...." " می گی "Don't you cry tonight " "restrain" یعنی جلو گیری کردن. یعنی جلوی یه چیزی رو گرفتن ....می تونم جلوی خودم رو بگیرم و بهت نشون ندم که دوسِت دارم .. ولی دوستِ من ، یه چیزی هست که هیچ وقت نمی شه restrained بشه ... *************** از همه تون ممنونم که برام یادداشت می ذارین. از ته دل از همه تون ممنونم . Wednesday, April 16, 2003
آرام و بدون هیچ سر و صدایی
Oh je voudrais tant que tu te souvienne Des jours heureux ou nous étions amis En ce temps-là la vie était plus belle Et le soleil plus brulant qu'aujourd'hui Les feuilles mortes se ramassent à la pelle"" Tu vois je n'ai pasoublié "Les feuilles mortes se ramassent à la pelle" Les souvenirs et les regrets aussi Et le vent du nord les emportes Dans la nuit froide de l'oubli Tu vois je n'ai pas oublié La chanson que tu tu me chantais C'est une chanson qui nous ressemble Toi tu m'aimais et je t'aimais Nous vivions tous les deux ensemble Toi qui m'aimais, moi qui t'aimais Mais la vie sépare ceux qui s'aiment tout doucement , sans faire de bruit Et la mer efface sur le sable Les pas des amants désunis دوم دبیرستان بودم وقتی برای اولین بار این آهنگو شنیدم. معلم بد اخلاق فرانسه با اون صدای کلفتش چقدر این آهنگو با احساس می خوند. و چقدر می زد تو سرمون وقتی ما می پرسیدیم: "éxcusez moi madame, qu'est que ça veut dire le sable?" حق داشت عصبانی بشه. نا امید بشه. حالا دیگه خوب می دونم le sable یعنی چی. یعنی شن . یعنی ماسه. دیگه برام مهم نیست که چرا فلان جا به جای passé composé فعل ماضی ساده استفاده شده. دیگه برام مهم نیست .. فقط معنی sable رو خوب می فهمم. ماسه. شنهای کنار دریا. که وقتی دو نفر که همدیگه رو دوست دارن روش راه می رن ، جای پاهاشون روش می افته . " و زندگی آرام و بدون هیچ سر و صدایی ، آنها که یکدیگر را دوست می دارند را از هم جدا می کند ".... " و دریا می شوید از روی شنهایش ، رد پای عاشقان دور افتاده را ...." چقدر دلم می خواست که به یاد بیاوری روزهای خوشبختی را که با هم دوست بودیم در آن زمان زندگی زیبا تر بود و خورشید بیشتر از امروز می درخشید "برگهای مرده را با بیل جمع می کنند" می بینی، من فراموش نکرده ام: "برگهای مرده را با بیل جمع می کنند؛ " خاطرات و حسرتها را هم. و باد شمالی آنها را می برد به شب سرد فرد فراموشی می بینی، من فراموش نکرده ام آوازی را که تو برایم می خواندی آوازی که شبیه ماست تویی که من را دوست داشتی ، و من که تو را ما با هم زندگی می کردیم تو که من را دوست می داشتی ، و من که تو را ولی زندگی جدا می کند آنها را که یکدیگر را دوست دارند بسیار آرام ، بدن هیچ سر و صدایی و موج دریا می شوید از روی شنها رد پای عاشقان دور افتاده را... Tuesday, April 15, 2003
|
درباره وبلاگ
لوگو
:دوستان
وبلاگ هايي که مي خونم:
آرشیو
|
|||
[بالای صفحه] |