21 |
||||
Wednesday, May 28, 2003
"مقادیر مؤثر ولتاژ و جریان "استاد پای تخته می نویسد. صدای یکنواخت استاد ، با زنگی قدیمی توی هوا پخش می شود، از پنجره بیرون می رود و روی گلهای بهار نارنج و برگهای تمیز سپیدار می نشیند. " تصور کنید یک شکل موج سینوسی دارید ... " و صدای قدمهای استاد روی سکوی چوبی بوم بوم بوم ...دستش را که گرفت ... بوم بوم بوم ... زبانش حشک شده بود ، می خواست حرفی بزند ، بوم بوم بوم ، حس می کرد باید حرفی بزند ، بوم بوم بوم ، نمی توانست ... بدون هیچ حرفی ، با صدای بوم بوم بوم همیشگی شروع کرد ... بوم بوم بوم ، زیر صدای یکریز گنجشکهای اردیبهشتی ؛ بوم بوم بوم ،در فاصله موج عطر های بهار نارنج ، رازقی ، یاس ... بوم بوم بوم بوم بوم ... دستش را که گرفت ، صدای قلبش تمام اردیبهشتها و خردادها و شهریور ها را پر کرد . بوم بوم بوم استاد گچ را به تخته می کوبد : " صحبت نکنید آقا . " ... " توان ظاهری را بدون در نظر گرفتن اختلاف فاز بین جریان و ولتاژ ... " خودکار از روی میز قل می خورد و می افتد روی زمین . خودکار زرد با خطهای مشکی ، همانی که آن سال به خاطر درس خواندن جایزه گرفته بود ، توی یک کاغذ آبی کمرنگ .خودکار را گرفته بود بین دندانهایش و خودکار جوهر پس داده بود و لبها یشان جوهری شده بود . بوم بوم بوم .. جوهری از روی لبها مکیده می شد و صدای خنده ای که زیر ریزش باران بالا می رقت وآسمان کدر آبان را دور می زد و تا آفتاب بی رنگ پاییز می رسید .... بوم بوم بوم .... لبهای جوهری که به هم می خندیدند و در هم فرو می رفتند و آفتاب بی رمقی که گرم می شد آرام آرام .. " برای جلسه آینده 10 مسئله از فصل جریان سه فاز ... " آفتاب اردیبهشتی توی کلاس می آید واز روی دستها و کاغذ ها و خودکارهای زرد با خطهای مشکی عبور می کند و لابلای بوی رازقی و بهار نارنج ، بوی دلگیر یک باران پاییزی را، از جایی دور،قطره قطره ، توی اردیبهشت می ریزد ... |
درباره وبلاگ
لوگو
:دوستان
وبلاگ هايي که مي خونم:
آرشیو
|
|||
[بالای صفحه] |