21 |
||||
Sunday, October 05, 2003
این روح خوب ماست یا روح بد ما ؟ این وسوسه ؟ این کشش ؟
این چیه ؟ این چیزی که وادارت می کنه دست منو بگیری ؟ این چیزی که منو به سمت تو سوق می ده ؟ این چیه ؟ حدش کجاس ؟ درسته ؟ و این باران دیوانه عاشقانه ، حتماً باید اونروز بباره . این باران ... و من و تو رو دیوونه کنه ، و دستهامون دیگه از فکرهامون فرمان نبرن ، و دستهامون ورای تمام قیود و آداب ، هم رو در آغوش بکشن ، و زیر بوی اون بارون بهاری که نفهمیدیم چرا اول پاییز بارید ، دلمون بخواد راه بریم و بریم و بریم ... و چیزی در وجود تو ، چیزی در وجود من تکرار کنه : نه ، نه ، نباید .... " فکر می کنی می تونی یه روز عاشق بشی ؟ فقط برای یه روز؟ " ... و جنگ رو تو نگاه تو ببینم ، و ترس از ناپایداری رو تو وجودم حس کنم ، و وسوسه بشیم ، و ورای تمام فکر ها و تدبیرها و خود داری های ما ، یه نفر بارون بباره و یه نفر دست من رو تو دست تو بذاره .. این روح خوب ماست یا روح بد ما ؟ .... Elle porte en elle le peche originel La desirer fait-il de moi un criminal ? |
درباره وبلاگ
لوگو
:دوستان
وبلاگ هايي که مي خونم:
آرشیو
|
|||
[بالای صفحه] |