21

     
 

Sunday, November 30, 2003

*

ترس و لرز
استاد پای تخته می نویسه مروری بر مدارهای سه فاز. ص. جلوم نشسته. بچه ها همیشه ص. رو مسخره می کنن. چون ص. از ل. خوشش می آد و همیشه دنبال ل. می گرده . استاد پای تخته مدار سه فاز ستاره ای می کشه. و آسمون ابریه. تمرینهای فصل پنجم رو امروز باید تحویل بدیم و من کنار در نشسته م. استاد قیافه ترکمنی ساده ای داره و بیرون نم نم بارون می آد. ص. از کلاس بیرون می ره و من هنوزتمرینهای فصل پنجم رو ننوشتم . سر کلاس معارف(2) به یه تحلیل تازه از احکام دینی رسیدم ، مطابق با اصول مهندسی... و هوا خیلی سرده . یه دور دیگه باید ترس و لرز کیرکگور رو بخونم. استاد معارف می گه اسم این دینداری نیست ، و من شک می کنم به ایمانم. اگر جایی در سیستم های سه فاز از ولتاژ صحبت شد ، منظور ولتاژ خط است ، نه ولتاژ فاز. و آسمون خیلی ابریه.
پسر بچه خوزستانی دو تا صندلی اون طرف من نشسته. با یه سبیل باریک و قیافه ای که بهش می گن تازه به دوران رسیده. بارون نم نم می زنه و من هنوز تمرینهای فصل پنجم رو ننوشتم. پسر بچه خوزستانی ، با یه سبیل باریک و قیافه ای که بهش می گن تازه به دوران رسیده ، تا دو سال دیگه یه مهندس شده . استاد تو چشمهای من نگاه می کنه و می گه بارِ مثلثی سه فاز. و من سر تکون می دم. هنوز تمرینای فصل پنجم رو ننوشتم .

استاد در مورد تعادل منابع سه فاز حرف می زنه و یه بارون نم نم تو هواس. یه دختر از در می آد تو و با طنازی پالتوی موهر اعلاش رو در می آره و پشت صندلی آویزون می کنه. تمرینهای فصل پنجم رو امروز باید تحویل بدیم . استاد معارف می گه بعضی تنهای گناهی را گناه می دانند که قبحش بر آنها مسلم شده باشد. و من براش از حاشیه اطمینان و تنش تسلیم و معیار طراحی حرف می زنم. هوا سرد شده . باید یه دور دیگه ترس و لرز کیرکگور رو بخونم. دختر به پسر خوزستانی نگاه می کنه و با افاده سر تکون می ده . و گوشه های لب پایینش رو پایین تر می کشه. اون بیرون بارون نم نم می زنه.

ص. دستش رو بلند می کنه و در مورد اختلاف فاز جریانهای مدار مثلثی سوال می پرسه. و استاد با چشمهای مورب ترکمنی ش به ص. نگاه می کنه. نصف کلاس خالی شده . بچه ها یکی یکی از کلاس می رن بیرون. و من هنوز تمرینهای فصل پنجم رو ننوشتم . هوا حسابی ابریه و بارون نم نم می زنه. استاد یه مثال از معادلسازی مدارهای چند فاز حل می کنه. من هنوز هم تمرینهای فصل پنجم رو ننوشتم . پسر خوزستانی به پالتوی موهر دختر نگاه می کنه و هوا حسابی ابریه . استاد می گه تمرینهای فصل پنجم رو تحویل بدین. هوا خیلی سرد شده . باید یه دور دیگه ترس و لرز کیرکگور رو بخونم .

 

درباره وبلاگ


وبلاگ قبلی من
فرستادن نظرات



لوگو


 


:دوستان

وبلاگ هايي که مي خونم:

 


آرشیو


 


Gardoon Persian Templates

طراحی: روزهای نوجوانی

[Powered by Blogger]


 

 
            

                                     [بالای صفحه]